سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2743239

  بازدید امروز : 71

  بازدید دیروز : 225

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
یا دانشمند باش یا دانشجو یا شنونده و یادوستدار و پنجمی مباش که هلاک می گردی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 89/2/4::: ساعت 10:17 صبح

شادى و نشاط، چه نسبتى با دین دارد؟ آیا دین شادابى را تقویت مى‏کند یا سبب رکود و خمود آن است؟

 با توجه به منابع دینى، یعنى قرآن و سیره پیشوایان معصوم، دین اسلام موافق نشاط و شادى بوده، علاوه برآن که آدمى را از تنبلى رهانده، سرزنده و سر حال مى‏سازد؛ البته این شادى، افراطى و تفریطى نبوده، بلکه درچارچوب نگاه تعدیلى قابل رهیابى است. توضیحات ذیل مدعا و پاسخ فوق را روشن و مدلّل مى‏سازد:

 1. هدف زندگى؛ بر اساس تصویر و تفسیرى که اسلام از انسان ارائه مى‏نماید، هدف، غایت، فرجام و آرمانى که اسلام براى بشر ترسیم کرده است، فقط خداست. هدف از زیستن آدمى در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خویش است و این عبارت از حرکت، صعود و بازگشت به سوى خداوند است. به بیان دیگر، انسان تنزل یافته، باید تلاش کند تا دوباره خود را پاک گرداند و در واقع در پرتو پیروى از انبیاء و ائمه(علیهم السلام) و عمل به هدایت‏ها و تعالیم آنان است که آدمى مى‏تواند به اصل خویش که همان حاکمیت روح توحید و خدایى شدن است، دست یازد.1

 2. اسلام و نیازهاى اساسى انسان؛ بهترین آیین‏ها آن است که با طبیعت آدمى و سازمان آفرینش او سازگار بوده، نیازمندى‏هاى طبیعى و فطرى اش را برآورد؛ در غیر این صورت، نه قابل عمل است و نه مى‏تواند آدمى را خوشبخت و سعادت‏مند سازد. تعالیم اسلام به دلیل توجه به این نیازها و متناسب بودنش با فطرت آدمى است که توانست از محدودیت جزیرةالعرب خارج گشته، جهان اسلام را در اقصى‏نقاط دنیا شکل دهد2. به گفته علامه طباطبایى، اسلام، نه انسان را از نیروها غرایز و خواسته‏هایش محروم مى‏کند و نه همه توجه را به تقویت جنبه‏هاى مادى معطوف مى‏دارد؛ نه او را از جهانى که در آن زندگى مى‏کند، جدا مى‏سازد و نه او را بى‏نیاز از دین و شریعت به حساب مى‏آورد.3

 3. شادى و نشاط یک ضرورت و نیاز؛ از شادى تعاریف گوناگونى، مانند «احساس مثبتى که از حس ارضاى پیروزى به دست مى‏آید»؛4 «مجموع لذت‏هاى منهاى درد»5 «حالتى که در فرآیند نیل به علاقه‏ها در آدمى به وجود مى‏آید»،6 ارائه شده است. این پدیده هر چند از زوایاى گوناگونى تعریف و تشریح شده است، ولى به اتفاق اندیشمندان یک ضرورت و نیاز اساسى انسان به شمار مى‏آید؛ چه کسى را مى‏توان یافت که مدعى باشد نیازمند به شادى نیست؟ اصلاً اساس جهان هستى و پدیده‏هاى آن به گونه‏اى طراحى شده‏اند که در آدمى شادى ایجاد کنند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبیعت با ظرافت، آبشارهاى زیبا، گل‏هاى رنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند دو انسان و...، همه شادى آور و مسرّت خیز است. از آن جا که شادى، ناکامى، ناامیدى، ترس و نگرانى را از آدمى دور مى‏سازد، روان‏شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده‏اند و این همه حکایت گر این حقیقت است که شادى نیاز اساسى و ضرورى مى‏باشد.7

 4. عوامل شادى و نشاط؛ باکندوکاو در نظریات و گفته‏هاى دانشمندان و متون معتبر، مى‏توان موارد ذیل را در زمره عواملى بر شمرد که حالت شادى و نشاط را در انسان پدید مى‏آورند: 1. ایمان. 2. رضایت و تحمل. 3. پرهیز از گناه. 4. مبارزه با نگرانى. 5. تبسم و خنده. 6. مزاح و شوخى. 7. بوى خوش. 8. خود آرایى. 9. پوشیدن لباس‏هاى روشن. 1. حضور در مجالس شادى. 11. ورزش. 12. امید به زندگى. 13. کار و تلاش. 14. سیر و سفر. 15. تفریح. 16. تلاوت قرآن. 17. تفکر در آفریده‏هاى خداوند. 18. صدقه دادن. 19. نگاه کردن به سبزه‏ها و... .8

 چهار چیز هر آزاده را زِ غم بخرد

 تن درست و خوىِ نیک و نام نیک و خرد

 هر آن که ایزدش این چهار روزى کرد

 سزد که شاد زِیَد شادمان و غم نخورد9

 5. اسلام و شادى؛ اسلام با توجه به نیازهاى اساسى انسان، شادى و نشاط را تحسین و تأیید کرده است. قرآن که یکى از بهترین و مستحکم‏ترین منابع اسلام به شمار مى‏رود، زندگى با نشاط و شادى را نعمت و رحمت خدا تلقى فرموده، زندگى همیشه توأم با گریه و زارى و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند داسته است. گواه این مطلب آیه قرآن است که مى‏فرماید: «فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلاً وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً؛10 باید کم بخندند و زیاد بگریند». شأن نزول این آیه، این بود که پیغمبر خدا - صلى الله علیه و اله - دستور صادر کرده بودند که باید تمام نیروهاى قابل براى شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکان که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. عده‏اى با بهانه‏هاى مختلف از شرکت در این لشکر کشى خود دارى کرده بودند و از فرمان خدا و پیغمبر - صلى الله علیه و اله - تخلف کرده بودند؛ خداوند در قرآن مى‏فرماید: «لعنت خدا باد بر این کسانى که دیدند پیغمبر با انبوه مسلمانان به میدان نبرد مى‏روند؛ اما باز هم زندگى دوستى، آن‏ها را وادار کرده، از فرمان خدا و رسول تخلف کنند و بمانند. لعنت خدا بر آنها باد و محروم باد این گروه از رحمت حق»11 و به دنبال آن، [به عنوان یک نفرین‏] مى‏گوید:«[این گروه نافرمان‏] از این پس کم بخندند و زیاد بگریند». واضح است که نفرین به صورت کیفر و مجازاتى است که همواره بر خلاف طبیعت و فطرت آدمى او را دچار عذاب و رنج مى‏سازد. این که خداوند آرزوى کم خندیدن و زیاد گریستن براى نافرمانان مى‏کند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به عنوان یکى از عوامل نشاط، امر طبیعى و فطرى است که خداوند مى‏خواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این امر محروم باشند.12

 توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکى از این واقعیت است که اسلام بر نشاط و شادى مُهر تأیید نهاده است؛ زیرا باغ‏هاى زیبا، آب‏هاى زلال و روان، زیباترین بسترها، نرم‏ترین و چشم‏گیرترین پارچه‏ها، برترین دیدنى‏ها13 و... که قرآن در وصف بهشت ترسیم مى‏کند، همه جزء عوامل نشاط و شادى به شمار مى‏روند و خداوند متعال براى شادکردن انسان‏ها بهشت را این‏چنین قرار داده است.

 قرآن در فراز دیگرى، برخى عوامل شادى و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛ «قل من حرّم زینة الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هى للذین آمنوا فى الحیوة الدنیا خالصة یوم القیامه؛14 بگو (در برابر کسانى که بسیارى از مواهب زندگى را تحریم مى‏کردند) اى پیغمبر چه کسى حرام کرده است زینت و آرایش و زیبایى‏هایى را که خداوند از درون طبیعت براى بندگانش بیرون کشیده؛ چه کسى حرام کرده است روزى‏هاى پاک و مواهب پاک را؛ بگو این مواهب پاک و این زیبایى‏ها براى مردم با ایمان در همین زندگى دنیا و در زندگانى جاوید آخرت قرار داده شده است. با این تفاوت که در این دنیا، زیبایى‏ها به زشتى‏ها آمیخته است؛ شادى‏ها به غم آلوده و آمیخته است؛ ولى در دنیاى دیگر و در روز رستاخیز، این زیبایى‏ها و این مواهب پاک، براى مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد».15

 این آیه به خوبى بیان‏گر این حقیقت است که اسلام به بهره‏مند شدن از زیبایى‏ها و مواهب زندگى که در زمره عوامل نشاط آورند، اهمیت مى‏دهد و آن را زیبنده دین‏داران و مؤمنان مى‏داند.

 معصومان - علیهم السلام - نیز - که مترجمان حقیقى وحى‏اند - بر این امر صحه گذارده‏اند که به پاره‏اى از سخنان گرانسنگ آنان اشاره مى‏کنیم:

 1. رسول اکرم صلى الله علیه و اله: «مؤمن شوخ و شاداب است».16

 2. حضرت على‏علیه‏السلام: «شادمانى، گشایش خاطر مى‏آورد»؛17«اوقات شادى، غنیمت است»؛18 «هرکس شادى‏اش اند ک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود».19

 3. امام صادق - علیه‏السلام -:«هیچ مؤمنى نیست که شوخى در طبع او نباشد»20؛ «شوخ طبعى بخشى از حسن خلق است».21

 4. امام رضا - علیه‏السلام -:«کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتى براى عبادت و خلوت با خدا، زمانى براى تأمین معاش، ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانى که شما را به عیب‏هایتان واقف مى‏سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتى را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص دهید و از شادى ساعت‏هاى تفریح، نیروى لازم براى عمل به وظایف وقت‏هاى دیگر را تأمین کنید».22

 در سیره معصومان، عنصر شادى آن چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن به بسترسازى، زمینه‏سازى و ایجاد آن نیز توصیه شده است.23

 پاره‏اى از احادیث، علاوه بر دستورهاى کلى در خصوص شادى و نشاط، دستور العمل‏هاى خاصى نیز براى حفظ و پرورش این حالت مانند، پیاده‏روى، سوارکارى، غوطه‏ورى در آب، نگاه کردن به سبزه‏ها، خوردن و نوشیدن، مسواک کردن، شوخى، خنده و...24 بیان مى‏دارند.

 چو شادى بکاهد، بکاهد روان

 خرد گردد اندر میان، ناتوان‏25

 6. مرز شادى و نشاط؛ براساس هدف و فرجام زندگى، شادى و نشاط از دیدگاه اسلام داراى حد و مرز مى‏باشد. محتوا و قالب شادى و نشاط و عوامل آن نباید با روح توحیدى و انسانى که دین اسلام مطرح کرده است، در تضاد و تنافى باشد؛ زیرا هر پدیده‏اى که انسان را از آرمان و غایت اصلى خویش دور سازد، به هیچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود. بنابراین پدیده شادى و نشاط و عوامل آن به عنوان یک نیاز اساسى و ضرورى تا حدى روا و مجاز مى‏باشد که علاوه بر آن که مانع نیل انسان به هدف اصلى‏اش نگردد، بلکه در رسیدن به آن مددکار وى باشد؛ از این رو بسیارى از اندیشمندان مسلمان معتقدند: از آن جا که انسان در انجام هر رفتار ارادى، انگیزه و هدفى راپى‏مى‏گیرد،26 شادى و نشاط به عنوان یک رفتار، از این قاعده مستثنا نبوده، هدف و انگیزه‏اى در آن دنبال مى‏شود. در این پدیده، اگر انگیزه و هدف، حق و در راستاى هدف اصلى زندگى آدمى باشد، این پدیده حق، مفید و سودمند خواهد بود و اگر انگیزه و هدف باطل در آن نهفته باشد و در برابر هدف اساسى زندگى انسان باشد، این پدیده، باطل و مضر خواهد بود؛ بنابراین مى‏توان مرز شادى و نشاط را انگیزه و هدف آن دانست.

 مزاح و شوخى که یکى از عوامل برجسته شادى است، اگر به سبک‏سرى، بى‏شرمى و گستاخى بیامیزد، «هزل» نامیده مى‏شود که در اسلام مطرود است و اگر به تحقیر و بدگویى و ناسزا آمیخته گردد، آن را «هجو» مى‏خوانند و این نیز در اسلام نهى شده است‏27 و اگر شوخى درست از حد خارج شود و به بیهودگى یا زیاده‏روى بینجامد، باز از نظر اسلام عملى ناپسند خواهد بود؛ همان طور که امیرمؤمنان على - علیه‏السلام - مى‏فرماید: «هر کس بسیار شوخى کند، وقار و سنگینى او کم مى‏شود».28 امام صادق - علیه‏السلام - مى‏فرماید: «زیاد شوخى کردن، آبرو را مى‏برد».29

 خنده و تبسم که از عوامل دیگر نشاط و شادى است، باید صادقانه بوده، شخصیت آدمى را لکه‏دار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفید است که به شخصیت دیگران لطمه وارد نیاورد. خنده، با انگیزه آزردن، اهانت و تحقیر دیگرى، حکم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت از آن نهى شده و حرام است. وقتى براى مؤمن، احترامى برتر از کعبه را بر شمرده‏اند، به خوبى روشن مى‏شود که اهانت و تحقیر او، چه اندازه نکوهیده است.30

 قالب‏هاى نشاط و شادى و عوامل آن نیز باید در شأن مقام انسان و آرمان‏هاى والاى او باشد؛ زیرا گاه محتوایى مفید، در قالبى نامناسب نتیجه اثرگذارى را معکوس خواهد کرد و به همین دلیل در روایات، قهقهه از شیطان تلقى‏31 و تبسم بهترین خنده دانسته شده است.32 زمان و مکان نشاط و شادى نیز باید با آن متناسب باشد؛ زیرا اگر این تناسب برقرار نباشد، بسیار ناپسند و زشت خواهد بود. مزاح و بذله‏گویى در مراسم سوگوارى و مکان‏هاى مقدس ناپسند است‏33 و در خصوص مکان و زمان خنده از رسول اکرم - صلى الله علیه و اله - نقل شده است: «کسى که بر جنازه‏اى بخندد، خداوند در روز قیامت پیش چشم همه، به او اهانت مى‏کند و دعایش اجابت نمى‏شود و کسى که در گورستان بخندد، باز مى‏گردد، در حالى که سختى بزرگى همانند کوه اُحد، براى اوست».34

 از آن چه در این فراز گفته شد، مشخص مى‏گردد که پاره‏اى از روایات که به صورت مطلق یا مقید، شادى و عوامل آن را نکوهش کرده‏اند، ناظر به شادى، نشاط و عواملى است که از مرز و حدود شادى خوشایند از دیدگاه اسلام پا فراتر نهاده‏اند و به افراط و تفریط در غلتیده‏اند والا اسلام اصل شادى و عوامل آن را نه تنها ناپسند نشمرده است، بلکه آن را تأیید و توصیه کرده است.

پى‏نوشت:

 1. خداشناسى و فرجام‏شناسى [دفتر اول‏]، ص‏75 - 87.

 2. فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة ا لله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم(روم(30):30).

 3. علامه طباطبایى، المیزان، ج 16، ص 203.

 4. انگیزش و هیجان، ص 367.

 5. روانشناسى شادى، ص 42 و 172.

 6. جلوه‏هاى شادى در فرهنگ و شریعت، ص 47.

 7. روان‏شناسى شادى، روان‏شناسى کمال، راز شاد زیستن و... .

 8. شیخ حر عاملى، وسائل الشیعة، ج 5، باب ملابس؛ شیخ طوسى، امالى، ح 45؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 71، ص 95؛ آیین زندگى، ص 34.

 9. رودکى.

 10. توبه(9): 82.

 11. همان، آیه 81.

 12. گفتارها، ج 2، ص 225 - 226.

 13. ر.ک: سوره الرحمن، واقعه ویس.

 14. اعراف(7): 32.

 15. گفتارها، ج‏2، ص‏227 - 228.

 16. حرانى، تحف العقول، ص‏49.

 17. آمِدى، غررالحکم، ح‏2023.

 18. همان، ح‏1084.

 19. بحارالانوار، ج‏78، ص‏12.

 20. کلینى، اصول کافى، ج‏2، ص‏663.

 21. همان.

 22. بحارالانوار، ج‏75، ص‏321.

 23. کافى، ج‏2، ص‏192.

 24. وسائل الشیعه، ج‏12، ص‏112؛ بحارالانوار، ج‏16، ص‏298؛ حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج‏8، ص‏418.

 25. فردوسى.

 26. اخلاق اسلامى، ص‏98 - 99؛ اخلاق الهى، ج‏5، ص‏238.

 27. یکى از صحابیان از رسول خدا پرسید: «آیا اگر با دوستان خود شوخى کنیم و بخندیم، اشکالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشایستى در میان نباشد، اشکالى ندارد(کافى، ج‏2، ص‏663؛ تحف العقول، ص‏323).

 28. غررالحکم، ص‏222.

 29. کافى، ج‏2، ص‏665.

 30. اخلاق الهى، ج‏5، ص‏256 - 257.

 31. کافى، ج‏2، ص‏664.

 32. غررالحکم، ص‏222.

 34. اخلاق الهى، ج‏5، ص‏258 - 259.


 
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید